ناله مؤمن همی داریم دوست
گو تضرع کن، که این اعزاز اوست
خوش همی آید مرا آواز او
وان (خدایا) گفتن و آن راز او
پیش شاهد باز چون آید دوتن
آن یکی کمپیر و آن یک خوش ذقن
هر دو نان خواهند، او زوتر فطیر
آرد و کمپیر را گوید که گیر
وان دگر را که خوش استش قد و خد
کی دهد نان؟ بل به تأخیر افکند
گویدش بنشین زمانی بی گزند
که به خانه نان تازه می پزند
چون رسد آن نان گرمش بعد کد
گویدش بنشین که حلوا می رسد
هم بدین فن دار دارش می کند
وز ره پنهان شکارش می کند
که مرا کاری است با تو یک زمان
منتظر می باش، ای خوب جهان
مثل آن کمپیر دان بیگانگان
شاهد خوشروی مثل مؤمنان
برگرفته از فیه ما فیه و مثنوی معنوی معنوی عارف رومی مولانا جلال الدین محمد بلخی